سفارش تبلیغ
صبا ویژن

من و آینه

می‌بینم صورتمو تو آینه،

با لبی خسته می‌پرسم از خودم

این غریبه کیه ؟ از من چی می‌خواد ؟

اون به من یا من به اون خیره شدم ؟

باورم نمیشه هر چی می بینم

چشامو یه لحظه رو هم می ذارم

به خودم می‌گم که این صورتکه

می‌تونم از صورتم ورش دارم!

می‌کشم دستمو روی صورتم

هر چی باید بدونم دستم می‌گه

من‌و توی آینه نشون می‌ده،

می‌گه: این تویی، نه هیچ کس دیگه!

جای پاهای تموم قصه‌ها،

رنگ غربت تو تموم لحظه‌ها،

مونده روی صورتت تا بدونی

حالا امروز چی ازت مونده به جا!
آینه می‌گه: تو همونی که یه روز

می‌خواستی خورشیدو با دست بگیری

ولی امروز شهر شب خونه‌ت شده

داری بی‌صدا تو قلبت می‌میری

می‌شکنم آینه رو تا دوباره

نخواد از گذشته‌ها حرف بزنه!

آینه می‌شکنه هزار تیکه می‌شه

اما باز تو هر تیکه‌ش عکس منه!

عکسا با دهن‌کجی بهم میگن:

چشم امید و ببر از آسمون!

روزا با هم دیگه فرقی ندارن،

بوی کهنه‌گی می‌دن تمومشون ....


» نظر